گرمای جهنم بیشتر از گرمای تابستان است !!!
گرمای جهنم بیشتر از گرمای تابستان است !!!
باز هم تابستان داغ ! باز هم روز های فراغت و تفریح ! باز هم روز
های جدایی از امتحانات تازه داده شده و رفتن به مسافرت و …
باز هم …باز هم گرمای طاقت فرسا و تحمل و صبر داغی و خشکی هوا !
هر بار که به خیابان میاییم تمام وجودمون از گرما مثل یه کوره داغ میشه !
احساس می کنم دارم خفه میشم اما…
به دخترایی نگاه می کنم که با بولیز های آستین کوتاه و روسری
هایی که فقط برای قایم کردن گل سرشون پوشیدن ! یا پسرایی که
پیراهن هایی پوشیدن که تمام وجودشون رو به نمایش گذاشته و به
بهانه ی گرما اکثر دکمه هایشان را باز گذاشته اند ! و چشم هایی
که گذرا یا عمدی شاهد این ماجرا هستند ! آن طرف تر چند تا خانم
چادری و مانتویی ایستاده اند ! احساس می کنم از چادر ها و ماتو
هایشان از این گرما داره بخار در میاد ، و چند تا پسر که محجوبانه
لباس پوشیده اند ! از خودم می پرسم یعنی اینا گرمشون نمیشه ؟
اینا چه فرقی با هم دارند ؟ چه طور تحمل این گرما رو می کنند و این
طور خودشونو می پوشانند ! یک دفعه یاد حرف یکی از دوستامافتادم که می
گفت (( امروز اگر به فکر گرمای تنم باشم ، فردا
خجالت و پشیمانی را چه طور تحمل کنم ؟ جواب امام حسین و
حضرت زینب رو چی بدم ؟ جواب شهدا رو چی بدم ؟))
گاهی یادمون میره ! گاهی همه چیز فراموشمون میشه ! گاهی
خانم ها یادشون میره اگر شیعه هستند باید زینب وار باشند ! گاهی
آقایون یادشون میره حجاب فقط برای خانم ها نیست ! گاهی یادمون
میره که حجاب فقط حجاب پوشش نیست ! گاهی یادمون میره
چشمامون باید کنترل بشن ! گاهی یادمون میره نگاه اول
بی اراده ست اما مواظب نگاه های بعدی باید باشیم !
گاهی یادمون میره گرمای جهنم بیشتر از گرمای تابستان است !!!
روی پنجره اتوبوسی جمله قشنگی از یک شهید خوندم:
خواهرم سرخی خونم را به سیاهی چادرت امانت می گذارم،پس امانت دار باش.
به نقل از وبلاگ بصیرت عشق